*شاه عباس صفوی انگار علاقه خاصی به درخت داشته است. او دستور داد در یکی از خیابان های اصفهان، چهار ردیف درخت چنارهمراه نان اضافه(منظورم بوته های گل است) بکارند. این طوری خیابان به سه قسمت تقسیم می شد که قسمت وسطی را برای عبور درشکه ها سنگفرش کردند.خیابان چهارباغ در آن زمان، روزهای چهارشنبه برای خانم ها قرق می شد و زنها می توانستند بدون روبنده در آن گردش کنند.
*وقتی آقای شاه عباس، اصفهان را چنارکاری کرد و خیالش راحت شد، طی یک ماجرا که قصه اش مفصل است گذرش به تهران افتاد و دوباره دستور داد تعداد زیادی چنار هم در تهران بکارند.اتفاقاً چنارها با آب و هوای تهران هم سازگار درآمدند و حسابی تپل شدند.
از آن به بعد تهرانی ها ذوق زده شدند و هی چنار کاشتند تا اینکه حالا همه تهران قدیم را به عنوان چنارستان میشناسند. حالا بماند که چنارهای زنده جای خودشان را به ساختمان های بلند و بی جان داده اند، ولی هنوز یک خیابان در پایتخت هست که چنارهای معروفی دارد.خیابان ولیعصر که شمال تهران را به جنوب آن وصل می کند، چنارهای تنومندی دارد.درخت چنار در برابر آلودگی هوا و گرد و خاک،بسیار مقاوم است.
چنار فقط اسم یک درخت نیست.این درخت آنقدر با زندگی مردم عجین شده است که بعضی ها اسم محل زندگی شان را چنار گذاشته اند.مثلاً در استان های اصفهان،فارس، همدان، لرستان و ... روستاهایی به نام چنار وجود دارد.
تو هم جایی را می شناسی که به نام این درخت، سند خورده باشد؟